قدر امروز را بدانیم !
يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۲۱ ب.ظ
وظیفه پخش
انواع و اقسام خوراکیها در کلاس بر عهده او بود. آن قدر ماهرانه این کار
را انجام میداد که کمتر دبیری میتوانست متوجه شود، و تازه اگر هم دبیری
متوجه میشد و او را مواخذه میکرد، حاضر بود که پای هر تنبیهی بایستد؛ اما
همچنان به کار خود ادامه دهد! یک بار حتی فلاسک چای به کلاس آورد و وقتی
دبیر پای تخته تمرین حل میکرد، به دو ردیف از بچهها چای داد! البته وظایف
خطیرش به تغذیه در کلاس محدود نمیشد؛ او به اصطلاح بامزه کلاس بود و
سرپرستی همه شیطنتها، تکه پراندنها و سربه سر دبیران و دانشآموزان
گذاشتنها بر عهده او بود! اصلاً نمیتوانست باور کند که میشود در کلاس
درس آرام نشست و به درس گوش داد. از فضای جدی کلاس زود حوصلهاش سر میرفت و
دنبال نکتهای میگشت تا فضای کلاس را عوض کند و با خنده و هیاهو منفجر
سازد. انگار صندلیها میخ داشتند و نمیشد صاف و ساکت رویشان بنشیند!
میگفت لطف مدرسه به همین
شیطنتهای دانشآموزی است؛ به اینکه حداقل بخشی از وقت کلاس را صرف شوخی و
تفریح و بازی با دانشآموزان یا اذیت کردن دوستان و حتی معلم کنی!
سال آخر هم همین رویه را در
پیش گرفت و با وجود اخطارهای دبیران، والدین و حتی دوستان واقعیاش، کلاس و
درس را جدی نگرفت و تازه چون ارشد مدرسه شده بود، در زمینه شیطنت و
بازیگوشی، دانشآموزان پایههای دیگر را هم هدایت میکرد و پی هر شیطنت
دانشآموزی را که میگرفتی به او میرسیدی!
معلمها که تذکر میدادند،
لبخند میزد و می گفت: «چشم!» اما همه میدانستند که این چشم گفتنها، قول
چوپان دروغگوست. یک بار دوستانه از او پرسیدم که چرا این دوره یکساله را
جدی نمیگیرد و خود را اسباب تفریح دیگران ساخته است.
برای اولین بار خیلی جدی جواب
داد که کلاس، وقت تلف کردن است؛ خودم خانه میخوانم و از پس درسها بر
میآیم. به او گفتم که تمامی رتبههای برتر آزمون سراسری میگویند که کلاس
درس را جدی میگرفتند و سر کلاس، شش دانگ حواسشان پی حرفهای معلم بوده
است.
پاسخ داد: فکر کنم که آنها
وسواس مطالعاتی داشتند. من به خودم و هوش و استعدادم ایمان دارم و میدانم
که با همین شیوه به آنچه که میخواهم، میرسم.
اسفند ماه بود و او همچنان
راضی از شیوه خودش ادامه میداد و «کجدار و مریز» به پیش میرفت. یک بار
تستها را خوب میزد و در امتحانات موفق بود و بار دیگر نتیجه خوبی
نمیگرفت و به قول معروف خراب میکرد. میگفت هنوز وقت هست و به دوران
طلایی عید امیدوار بود و میگفت از تعطیلات نوروز به بعد حسابی درس
میخواند و قرار است که روزی 13 ساعت مطالعه کند. خیلی مصمم بود و با خنده
میگفت که دارم آخرین روزهای لودگیام را میگذرانم تا آرزو به دل نمانم!
بهار از راه رسید و دوران
طلایی تعطیلات نوروز نیز تمام شد. بعد از تعطیلات او را دیدم: از آن
دانشآموز شیطان و سر زنده چیزی باقی نمانده بود و آرام و قرار نداشت؛ اما
این بی قراری نشانی از شیطنت نداشت؛ بلکه همه از کلافگی و سردرگمی بود. بعد
از کلاس برایم توضیح داد که در تعطیلات عید برای یکی از اعضای خانوادهاش
مشکلی پیش آمده و تمام خانواده از جمله او درگیر این مشکل شدهاند و هر چند
که سعی کرده هر روز زمانی را به درس خواندن اختصاص دهد، اما ذهن و روحش
اصلاً آمادگی درک مطالبی را که میخوانده، نداشته و او هیچ چیز از درسها
نمیفهمیده است. حالا نگران بود؛ نگران اینکه درسهای نخوانده را کی
بخواند و زمان از دست رفته را کی جبران نماید!
مساله همین جاست که ما
حواسمان نیست که آینده در دست ما نیست و گذشته را نیز نمیتوانیم
برگردانیم؛ پس باید به جای امید بستن به فردا و فرداها یا افسوس گذشتهها
را خوردن، قدر امروز را بدانیم و برای امروز خود برنامه زمانی دقیقی داشته
باشیم.
پس از همین امروز حواس خود را
به سخنان معلم و آنچه در کلاس میگذرد، معطوف کنید و به رویا فرو نروید؛
یعنی به کلاس درس نگویید که رویاها و تخیلات نمیگذارند تا به تو توجه کنم؛
بلکه به رویاها و تخیلاتتان بگویید که درس دارم و اکنون وقت گوش دادن به
درس است و باید با تمام وجود در کلاس درس حضور داشته باشم. همچنین به خود
تلقین نکنید که درس جالب نیست یا روش تدریس معلم خسته کننده است و شما
خوابتان میگیرد! برعکس به خود بگویید که بدون شک، در این درس و در تدریس
معلم، نکتههای تازه و جالبی وجود دارد که شما میتوانید از آن بهره ببرید.
توجه داشته باشید که اگر حرف
بزنید، مطمیناً نمیتوانید گوش کنید؛ پس به جای سخن گفتن، به علایم کلامی
بدنی و دیداری معلم توجه کنید و بدانید که شما چهاربار سریعتر از سخنان یک
معلم میتوانید فکر کنید. بدین ترتیب، برای فهم نکات مهم درس وقت لازم را
دارید؛ به خصوص اگر در استفاده از شکل و علایم اختصاری ثبات قدم داشته
باشید.
یادداشت برداری را نیز از یاد
نبرید؛ زیرا یادداشت برداری، شیوهای بسیار مناسب در تقویت مهارت گوش دادن
است؛ به ویژه اگر محتوای درس را به زبان خود و بر اساس آنچه دریافتهاید
بنویسید؛ نه اینکه فقط از سخنان معلم کپی برداری کنید.
یکی از مهمترین دلایل ناتوانی دانشآموزان در دقیق شنیدن، این است که هر آنچه را دوست دارند، میشنوند؛ نه هر آنچه را گفته میشود، و منتظر نمیمانند تا سخنان معلم به پایان برسد و بعد نوبت صحبت کردن آنها بشود؛ بلکه تصورات و فرضیات خود را مبنا قرار میدهند و فکر میکنند که میدانند معلم چه میخواهد بگوید؛ در نتیجه هنگام تدریس، ذهن دانشآموزان فقط حول و حوش سؤالهایشان دور میزند؛ نه آنچه در کلاس گفته میشود، و در نهایت، از نکات کلیدی، مهم و نتیجهگیری نهایی معلم غافل میمانند.
۹۷/۰۷/۲۲