چگونه یاد بگیریم؟
چگونه یاد بگیریم؟
«یادگیری» عبارت است از آثاری که محیط از طریق حواس (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) بر ذهن انسان برجا میگذارد. این آثار به صورت تغییراتی کم و بیش دایمی در «رفتار بالقوه» یادگیرنده به وجود میآید. بدیهی است که آثار عوامل موقتی و زودگذر، مانند خستگی، دارو، عوامل انگیزشی و تغییرات ناشی از رشد (پختگی) یا بلوغ، یادگیری محسوب نمیشود؛ ضمن آنکه یادگیری، فقط آن چیزی نیست که به صورت تغییرات رفتاری (عملکرد) تجلی میکند، بلکه آن چیزی است که جزیی از یادگیرنده میشود. در کتابهای روانشناسی، یادگیری به صورت «ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه یادگیرنده، مشروط به آنکه این تغییر بر اثر اخذ تجربه رخ دهد» تعریف میشود.
با توجه به توضیح مختصری که در مورد یادگیری گفته شد، اینک عوامل مؤثر بر یادگیری را بیان میکنیم:
1ـ آمادگی: شاگرد باید از لحاظ رشد جسمی، عاطفی، عقلی و ... به اندازة کافی رشد کرده باشد تا بتواند به خوبی یاد بگیرد، و یادگیری، زمانی برایش مثمر ثمر خواهد بود که از هر نظر، آمادگی لازم را داشته باشد. آمادگی یک فرد در زمینههای مختلف، متفاوت است؛ بدین معنا که فرد ممکن است که از لحاظ عقلی آماده باشد، ولی از نظر عاطفی، فاقد احساس مطبوع نسبت به امر مورد نظر باشد؛ مثلاً ترس از معلم، احساس عدم امنیت، دلهره، اضطراب و ... امر یادگیری را در زمینه مورد نظر مختل میکند.
2ـ حضور ذهن: این مساله، نقش مهمی در فرایند یادگیری ایفا میکند. وقتی مطلبی (از طریق محرکی مانند نور یا صوت) با چشم دیده یا با گوش شنیده میشود، چنانچه به آن مطلب بر اساس ادراک انتخابی، دقت کافی مبذول شود، با نظم منطقی وارد حافظه دراز مدت میگردد و تکرار ذهنی هم برای تثبیت آن مطلب انجام میگیرد؛ در این صورت، بازیابی آن مطلب، بسیار آسان و سهل خواهد بود.
عواملی که میتوانند در تحریک حضور ذهن مؤثر باشند، عبارتند از:
الف) آگاهی از هدف یادگیری: اصولاً هدف، انگیزه ایجاد میکند، و وقتی که فراگیرنده از هدف یادگیری مطلب یا پیام آموزشی مطلع بوده و آن هدف، مناسب با علایق، استعدادها و امکانات اجرایی او باشد، در احضار و بازیابی مطالب موجود در حافظه دراز مدت، دچار اشکال نخواهد شد.
ب) انگیزش: انگیزش، به مثابه نیروی محرکهای است که فراگیرنده را در جهت رسیدن به هدفش، به فعالیت وا میدارد. یادگیری نیازمند انگیزش است و هرچه انگیزش بیشتر باشد، فراگیرنده در راه رسیدن به هدف خود، تلاش بیشتری خواهد کرد.
ج) توجه به مطالبی که باید یاد گرفته شود: هر چند ایجاد انگیزش، لازمة هر آموزشی است، ولی به تنهایی کافی نیست؛ زیرا باید با سعی و کوشش فراگیرنده برای جذب اطلاعات نیز همراه باشد. عدهای از متخصصان امر آموزش، بیتوجهی و بیدقتی را مهمترین دلیل یاد نگرفتن مطلوب (مطالبی که باید یاد گرفته شود) میدانند.
3ـ انگیزش: انگیزش به معنی جنبش و حرکت است و به آن در روانشناسی اصطلاحاً «دینامیک رفتار» میگویند. اصطلاح دینامیک رفتار نیز از علم فیزیک اخذ شده است و منظور از آن، نیرویی است که باعث ایجاد حرکت در اجسام میشود. دلیل کاربرد این اصطلاح، یعنی دینامیک یا انگیزش رفتار، آن است که این انگیزش نیز باعث ایجاد حرکت موجودات زنده میشود.
روانشناسان تربیتی، انگیزش را فن به کار بردن عواملی میدانند که رغبت و علاقه فراگیران را به فعالیت معینی برمیانگیزاند. در مسایل تربیتی و آموزشی، انگیزش، هم به عنوان هدف و هم به عنوان وسیله، مطرح شده است. انگیزش، وقتی به عنوان هدف مطرح میشود که منظور ما از ایجاد آن، علاقهمند کردن فراگیران به مواد درسی باشد، و طرح آن به عنوان وسیله، زماننآی است که از آن به منزلة پیشنیاز یادگیری استفاده شود. «لوین» روانشناس آلمانی در جملهای میگوید: «انگیزش، عالیترین شاهراه یادگیری است»؛ یعنی انگیزش، شرط ضروری هر نوع یادگیری است؛ ضمن آنکه مهمترین عامل توجیه کنندة پیشرفت درسی فراگیرانی که از نظر استعداد یادگیری مطالب، یکسان بوده، اما پیشرفت تحصیلی متفاوتی داشتهاند، میزان انگیزش آنان نسبت به آن درس بوده است.
4ـ تجارب گذشته: آمادگی شاگرد در حد وسیعی، یا تحت تاثیر آموختهها و تجارب و آموختههای گذشته وی قرار دارد و یا اینکه بعداً از این آموختهها تاثیر خواهد پذیرفت. آزوبل، در این مورد گفته است: «اگر قرار بود تمام مطالب روانشناسی پرورشی را تنها در یک اصل خلاصه کنم، آن اصل این بود: تنها عامل مهمی که بر یادگیری بیشترین تاثیر را دارد، آموختههای قبلی یادگیرنده است.» بنا به تعبیر آزوبل، یادگیری قبلی یادگیرنده، احتمالاً مهمترین عامل تعیین توفیق یا شکست او در یادگیری است. ضمناً یادگیرنده، اگر پیشنیازهای لازم را برای مجموعهای از هدفهای آموزشی بداند، آماده خواهد بود که آموزش معنیدار را نیز دریافت کند.
5 ـ شرایط و محیط یادگیری: محیط ممکن است مانند: نور، هوا، تجهیزات و امکانات آموزشی، فیزیکی باشد، و طبیعی است که هرچه امکانات آموزشآی برای یک فرد بیشتر فراهم شود، یادگیری، بهتر صورت میگیرد. محیط ممکن است مانند: رابطه بین معلم با شاگرد، رابطه والدین با یکدیگر و نگرش والدین و مربیان و ...، که هر یک میتوانند در میزان یادگیری یادگیرندگان مؤثر باشند، عاطفی باشد. به هر حال، امکانات محیط آموزشی، وضع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خانواده، انگیزش والدین و مربیان نسبت به تحصیل و ... میتوانند بر کیفیت و کمیت یادگیری مؤثر باشند.
6ـ روش تدریس معلم: اگر معلم به نظریهها و اصول یادگیری آشنا نباشد و تدریس را تنها وسیلهای برای انتقال واقعیتهای علمی بداند و تجارب یادگیری را منحصر به نشستن در کلاس، گوش دادن و حفظ کردن مطالب شنیده شده یا نوشته شده در کتاب تصور کند، مسلم است که در تقویت کنجکاوی و پرورش استعدادها و تفکر علمی شاگردان، موفقیت چندانی به دست نخواهد آورد.
7 ـ رابطة کل و جزء: طرفداران مکتب «گشتالت» عقیده دارند که کل، اجزاء را در یک طرح و زمینه قرار میدهد و ارتباط آنها را با یکدیگر روشن میسازد. در یادگیری به شیوة گشتالت، «ادراک»، «بینش» و «حل مساله»، اساس کار است و با به کارگیری آن، کوشش میشود که با توجه به کل مساله و پی بردن به اجزا و کسب بینش، مساله مورد نظر حل شود.
امروزه آزمایشهای متعدد، نشان داده است که اگر به فرد، یک اصل یا مطلبی را آنچنان بیاموزند که بتواند آن را عملاً بسازد یا ایجاد کند، یادگیری او سریعتر و مؤثرتر انجام میشود تا اینکه آن را به صورت مجموعهای از مطالب بیارتباط و مستقل از یکدیگر، به وی بیاموزند. برخی از روانشناسان نیز معتقدند که روش جزء هم دارای ارزشهایی است. در روش جزء، آثار کار زودتر نمایان میشود و این همان انگیزش است، و کاری که به انجام میرسد، موجب بروز احساس بهتری در زمینة به یاد سپردن در شخص میشود. افراد همواره نمیتوانند تمام بندهای یک شعر را به صورت یک واحد یاد بگیرند، اما همین افراد میتوانند کل یک شعر را به واحدهای کوچکتری بخش کنند و به خاطر بسپارند و آنگاه این واحدها را با یکدیگر ترکیب کنند.
«کارل آی.هاولند» این دو روش را به این ترتیب خلاصه میکند: با استفاده از روش جزء، یادگیرنده احساس میکند که زودتر موفق میشود. در اینجا اجزاء به هدفهای فرعیای تبدیل میشوند که شخص را به سمت هدف اصلی هدایت میکنند، و رضایتی که از رسیدن به هدفهای فرعی حاصل میشود، به این امر کمک میکند. به کار گیری روش کل، به زمان و تلاش بیشتری نیاز دارد، و چون آثار آن به زودی ظاهر نمیشود، موجب تضعیف روحیة شخص میگردد؛ اما یادگیرنده با تجربه میداند که اگر چه نتایج کار با تاخیر پدیدار میشود، ولی در دراز مدت ثابت میشود که روش کل مؤثرتر از روش جزء است.
8 ـ تمرین و تکرار: تمرین و تکرار مؤثر، باید شرایط و ویژگی خاصی داشته باشد؛ از جمله باید منظم و مرتب بوده و طول دورههای آن مناسب باشد، و در شرایط واقعی و طبیعی انجام پذیرد. یک مطلب وقتی در حافظه میماند که بارها مرور و تکرار شود؛ بنابراین، سعی کنید که هر مطلب فراگرفته شده را به کار گیرید؛ چون هیچ چیز نمیتواند جای تمرین عملی را بگیرد؛ اما باید در نظر داشت که تمرین نباید بیش از حد، طولانی و خسته کننده باشد.