دبیرستان البرز

دبیرستان دخترانه البرز

دبیرستان البرز

دبیرستان دخترانه البرز

چرا یاد نمی‌گیریم؟

در تعریف یادگیری گفته شده است که یادگیری، عبارت است از تغییرات نسبتاً دایمی در رفتار، که بر اثر تجربه و تمرین حاصل می‌شود. اهمیت و ارزش یادگیری در نزد آدمی هنگامی نمایان می‌شود که ما را از تمام آنچه آموخته‌ایم، محروم سازند؛ در این صورت، اگرچه از نظر فیزیولوژیکی فردی بالغ و طبیعی خواهیم بود، اما از نظر مسایل روانی به دورة کودکی باز خواهیم گشت و در نتیجه از ادامه زندگی باز خواهیم ماند. هر یک از ما به نحوی در فرایند یادگیری با مشکل مواجه هستیم. ممکن است که این مشکل به طور عمده و قابل ملاحظه‌ای پدید نیاید؛ در آن صورت، با اصلاح روش‌ها و از میان بردن مشکلات یادگیری، خود را به حد مطلوب می‌رسانیم. وجود مشکل اساسی در فرایند یادگیری، امری است که به دلایل مختلف بروز می‌کند. در این مقاله می‌کوشیم تا شما را با برخی از آنها آشنا سازیم.

نداشتن هدف و انگیزة کافی برای یادگیری

هدف، ایجاد انگیزه می‌کند. وقتی هدف، متناسب با علاقه‌ها، توانایی‌ها و امکانات اجرایی یادگیرنده باشد، در او علاقه برای یادگیری به وجود می‌آورد. در بسیاری از مواقع، نداشتن هدفی مشخص، روشن، قابل دسترس و متناسب با یادگیرنده و امکانات اجرایی او، باعث می‌شود که یادگیری به خوبی  انجام نشود.

یادگیری به انگیزه نیاز دارد، و انگیزه، میل و رغبت برای رسیدن به یک هدف معین است. هرچه انگیزه برای یاد گرفتن بیشتر باشد، فرد در راه رسیدن به آن هدف، کوشش و فعالیت بیشتری می‌کند؛ مثلاً نوجوان‌هایی را می‌شناسیم که در درس ریاضی ضعیف هستند و اطلاعات بسیار کمی دربارة آن درس دارند؛ در حالی که در فعالیتی مانند فوتبال، وضع دیگری دارند و با علاقه و دقتی خاص، برنامه‌های فوتبال را دنبال می‌کنند و اطلاعات دقیق و وسیع آنها در این زمینه، تعجب‌آور است. تفاوت میان معلومات درسی، مانند ریاضی، و فعالیتی مانند فوتبال، در ذهن این نوجوانان در این است که فوتبال، مورد علاقه و توجه آنهاست، حال آنکه  درس  مورد نظر، چنین علاقه‌ای را در آنها ایجاد نمی‌کند؛ بنابراین، هنگامی که انگیزه برای یاد گرفتن وجود داشته باشد، فرد در راه فراگیری آن کوشش می‌کند و در غیر این صورت، معمولاً درصدد یاد گرفتن برنمی‌آید و در این زمینه اقدامی نمی‌کند.

عدم توجه و دقت کافی به منظور آموختن

طبق مطالعات صورت گرفته در مراکز آموزشی، یکی از مسایلی که بسیاری از مربیان مطرح می‌کنند بی‌توجهی یا بی‌دقتی دانش‌آموزان نسبت به مطالب آموختنی است. کارشناسان تعلیم و تربیت، بی‌توجهی یا بی‌دقتی را مهم‌ترین علت یاد نگرفتن این افراد می‌دانند. برای اینکه شخص چیزی را به خوبی فهمیده و یاد بگیرد، باید ابتدا به آن توجه کند. به طور کلی، هرچه بیشتر به چیزی توجه کنیم، بهتر آن را درک می‌کنیم. اشخاصی که دارای توانایی‌های حسی (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی) سالمی هستند و می‌توانند آنها را به درستی به کار برند، اغلب به خاطر ندیدن یا نشنیدن چیزهایی که در محیط آنهاست، فرصت‌هایی را که برای یادگیری آنها فراهم شده است، از دست می‌دهند.

علت اساسی بروز این امر، در عدم توجه کافی به آن چیزی است که می‌خواهیم آ‌ن را یاد بگیریم. برای حل این مشکل باید بدانیم که چگونه یادگیرندگان به چیزی توجه می‌کنند، و از آن مهم‌تر اینکه چرا به چیزی توجه نمی‌کنند.

علت‌های بی‌توجهی

بی‌توجهی به آن چیزی که می‌خواهیم آ‌ن را یاد بگیریم، علت‌های زیادی دارد. در اینجا به شرح چند علت عمدة آن می‌پردازیم:

الف: نبودن علاقه و انگیزة کافی: معمولاً اشخاص به چیزی که بیشتر علاقه داشته باشند، بیشتر توجه می‌کنند. یکی از علت‌های عدم توجه (دقت نکردن) به یک چیز، نداشتن علاقة لازم به آن است؛ از این رو، باید بدانیم که چگونه یادگیرنده را به آنچه که لازم است یاد بگیرد، علاقه‌مند کنیم.

ب: جالب نبودن محرک: در بسیاری از مواقع، مطالب درسی طوری مطرح می‌شود که توجه فرد را به خود جلب نمی‌کند؛ یعنی با اینکه فراگیر مایل به یاد گرفتن مطالب درسی است، به خاطر جالب نبودن موضوع، یا اصلاً به آن توجه نمی‌کند و یا آنکه پس از مدت کوتاهی، خسته و بی‌علاقه به موضوع می‌شود. برای اینکه چنین اشکالی پیش نیاید، باید آموختنی‌ها جالب باشند تا توجه و دقت فراگیران را به خود جلب کنند.

ج: وجود موانع و عوامل بازدارندة توجه: گاه با اینکه مطالب درسی جالب است و یادگیرنده به آن توجه نیز دارد، این توجه ادامه نیافته و پایدار نمی‌ماند و محرک‌های مختلفی برای چند لحظه، مانع تمرکز فرد و توجه وی به فعالیتی مانند حل مساله ریاضی یا از برکردن یک شعر شده و موجب «حواس پرتی» او می‌شوند؛ یعنی یادگیرنده، متوجه چیزی می‌شود که آن چیز، به دلیلی از مطالب درسی برای وی جالب‌تر است و جذابیت بیشتری دارد؛ یا اینکه ذهن او متوجه چیزی از قبیل: صدای تصادف اتومبیل‌ها در خیابان، صدای بوق قطار، به هم خوردن در، زنگ تلفن، زنگ در خانه، سر و صدای بچه‌ها در خانه، دیدن یا شنیدن بازی دوستان در خیابان یا در حیاط مدرسه، شنیدن صدای بلند معلم از کلاس مجاور و ... می‌شود که ممکن است مزاحم وی باشد.

چنین حالتی طبیعی است. فرد «سالم» و «باهوش» باید نسبت به آنچه در اطرافش می‌گذرد، توجه داشته باشد. معمولاً این حواس‌پرتی مدت زیادی طول نمی‌کشد و شخص مجدداً متوجه کاری که به انجام آن مشغول بوده است، می‌شود. مهم آن است که زمان این حواس‌پرتی، کوتاه بوده و ادامه پیدا نکند و شخص قدرت بازگشت دوباره به مطلب و تمرکز روی آن مطلب را داشته باشد.

گذشته از مواردی که ممکن است توجه یادگیرنده را مدتی بر هم زند، گاهی با این مشکل روبرو می‌شویم که فردی که با علاقه مشغول آموختن مطلب یا انجام کاری است، به علت قرار گرفتن در وضعیتی تازه، مانند: وارد شدن مهمان یا دعوت شدن به بازی از طرف دوستان یا دیدن برنامة مورد علاقه در تلویزیون، به کار قبلی خود، که با علاقه به آن مشغول بوده است، بر نمی‌گردد.

اگر یادگیرنده، در طی روز درس‌هایی داشته که مستلزم توجه و دقت زیاد بوده، و از طرفی فرصتی برای تفریح نداشته است، وقتی به خانه می‌آید، پر از انرژی حرکتی (مکانیکی) است و می‌خواهد این انرژی را مصرف کند؛ لذا کارهای دیگر، او را به خود جلب می‌کند، و از طرفی چون ذهنش خسته است به آموختن توجه نمی‌کند.

به غیر از مواردی که پیش از این به آنها اشاره شد، گاه شخص به خاطر آنچه در درونش می‌گذرد، نمی‌تواند به موضوع یا مطلب آموختنی توجه کند. طبیعی است کودکی که به خاطر بیماری درد می‌کشد یا گرسنه و خسته است و یا نگران وضع مالی یا سلامتی پدر و مادر و دیگر اقوام خویش است، نمی‌تواند به خوبی به آنچه گفته می‌‌شود، توجه و دقت کافی نماید.

بدین ترتیب است که بی‌توجهی یادگیرندگان، گاه به خاطر بروز عواملی درونی (حواس پرتی، درد، نگرانی و اضطراب، افسردگی، تخیلات، خستگی، گرسنگی و ...) یا برونی (رویدادهای زمان درس در خانه و مدرسه، و ...) است که مانع توجه و دقت وی به آنچه آموختنی است، می‌شود.

رشد ناکافی جسمانی و روانی

قدرت یادگیری، به میزان رشد جسمانی و روانی (ذهنی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی) ما بستگی دارد. یک کودک «سالم» در سن پنج سالگی به آن درجه از رشد ذهنی خود نرسیده است که مثلاً مثلثات یا لگاریتم را (با روش‌های معمول آموزش) یاد بگیرد. در این مورد، ناتوانی کودک (در یاد گرفتن مثلثات یا مطالب پیچیده) به خاطر اشکال یا نقص جسمانی و روانی وی نیست، بلکه به این خاطر است که ذهن او هنوز رشد کافی نکرده است و وی نمی‌تواند بسیاری از مسایل مشکل ذهنی را بفهمد و آن را حل کند.

این مساله، در مورد بسیاری از کودکانی که زودتر از سن معمول به مدرسه رفته و آمادگی کامل ذهنی و عاطفی نداشته‌اند، نیز مشاهده می‌شود. ما با این تجربه مکرراً روبرو بوده‌ایم که دانش‌آموزی در کلاس خود موفق و با نشاط بوده است و اطرافیان او سعی کرده‌اند که با وادار کردن وی به انجام کار و فعالیت ذهنی بیشتر، حتی در تعطیلات تابستان، در یک سال، دو کلاس را طی کند. انجام این کار اغلب موجب می‌شود که دانش‌آموز، گاهی سال بعد، و در بسیاری از موارد دو یا سه سال بعد، افت تحصیلی و مشکلات رفتاری بسیاری مانند: پرخاشگری، افسردگی و انزوا و ... پیدا کند؛ لذا هر نوع جهش در روند تحصیلی، باید پیشاپیش به طور دقیق بررسی شود؛ زیرا این چنین جهش‌هایی، که همراه با از  دست دادن بعضی از امکانات تجربی است، باعث می‌شود که فرد، نه تنها در کوتاه مدت، بلکه در زندگی آینده خود نیز دچار دشواری‌ها و ناسازگاری‌های فردی و اجتماعی مختلف شود.

نداشتن زمینة قبلی (معلومات پایه) برای یادگیری

توانایی فرد برای فراگیری، در موارد بسیار، به زمینه یا پیشینة معلومات وی بستگی دارد؛ به طور مثال، برای اینکه یک نوجوان لگاریتم را به خوبی و درستی بفهمد، باید قبلاً چهار عمل اصلی را یاد گرفته باشد؛ یا اگر بخواهیم به شخصی راجع به رشد کودک چیزی بیاموزیم، باید ابتدا او را با اصول و مبانی رشد جسمانی و روانی کودک آشنا کرده و بعد از آن، مطالب پیچیده‌تر را برای وی مطرح کنیم. اگر سعی کنیم به یک نوجوان، بدون آنکه با اطلاعات «پایه» آ‌شنایی داشته باشد، مطالب پیچیده‌ای را بیاموزیم، او نخواهد توانست آنها را به خوبی و درستی فرا بگیرد.

وجود نارسایی یا اشکال در حواس

حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی) ابزار تماس ما با دنیای خارج هستند و با استفاده از همین حواس است که ما اطلاعاتی را از دنیای پیرامون خود می‌گیریم؛ لذا در شرایطی که فرد دچار نقص جزیی یا کلی حسی باشد، نمی‌تواند اطلاعات لازم را به درستی از محیط اطراف خود بگیرد و در فرایند یادگیری، با دشواری‌هایی روبرو خواهد شد.

به طور کلی، در شرایط عادی (غیر استثنایی) با افرادی برخورد می‌کنیم که یا دارای نقص جزیی حسی (مانند دوربینی، نزدیک‌بینی و ...) هستند و یا عیب حسی کلی‌تری دارند.

برای آنکه این افراد بتوانند حداکثر استفاده را از امکانات حسی و حرکتی موجود خود بکنند، با توجه به نوع نارسایی و اشکال و شدت آن، باید وضعیت مناسبی را برای یادگیری آنها فراهم آورد.

وجود مشکلات و مسایل عاطفی و هیجانی

تا چندی پیش، اختلافات، اشکالات و ناتوانی‌ها در یادگیری را صرفاً ناشی از مسایل و مشکلات عاطفی می‌دانستند. دلیل آن هم واضح بود؛ چون بیشتر افرادی که دچار ناتوانی در یادگیری بودند، ناراحتی‌های عاطفی خود را به صورت ترس، خشم، اضطراب و ... نشان می‌دادند.

می‌دانیم که ناتوانی در یادگیری یا حتی احساس آن، در بسیاری از موارد، ممکن است که منجر به بروز حالات عاطفی مختلفی چون ترس از شکست (عدم موفقیت)، نداشتن اعتماد به نفس، ترس از یاد نگرفتن، ترس از تمسخر یا تنبیه شدن، اضطراب شدید و ... شود؛ ولی در مواردی نیز می‌بینیم که این حالات عاطفی، خود باعث به وجود آوردن یا تشدید ناتوانی در یادگیری می‌شوند؛ یعنی به جای آنکه این عوامل، حاصل ناتوانی در یادگیری باشند، خود باعث ضعف در یادگیری می‌شوند؛ مثلاً کودکی که به دلایل مختلف از شکست می‌ترسد، غالباً نمی‌تواند به یادگیری بسیاری از مطالب و موضوعات اقدام کند. همچنین کودکی که اعتماد به نفس در خود نمی‌یابد یا می‌ترسد که مورد تمسخر همسالانش قرار گیرد، آرامش و شرایط مناسب عاطفی را برای یاد گرفتن به دست نخواهد آورد. اضطراب در بسیاری از کودکان و نوجوانان خجول باعث می‌شود که آنها نتوانند در برابر جمع، مطالبی مانند شعر یا انشاء را ارایه کنند؛ هرچند که آن را به خوبی فرا گرفته باشند.

مساله اعتماد به نفس، نه تنها در رابطه با یادگیری، بلکه در ارتباط با عقیده یا نگرشی که فرد نسبت به خود و حافظة خود دارد، نیز قابل توجه است. بسیاری از کودکان و نوجوانان را می‌شناسیم که مصرّانه می‌گویند حافظه‌شان «ضعیف» یا «بد» است و نمی‌توانند چیزی را فرا گیرند، و غالباً صحت ادعای آنها نیز ثابت می‌شود. این مساله چیزی نیست جز آنکه عدم اعتماد و اطمینان به حافظه باعث می‌شود در عمل حافظه‌ای «ضعیف» داشته باشند. در چنین شرایطی، وضع عاطفی یا احساسی آنها، با یادگیری و یادآوری‌شان تداخل پیدا می‌کند. این‌گونه دلواپسی‌ها و آشفتگی‌های عاطفی، از جمله مهم‌ترین عوامل مؤثر در عقب افتادگی تحصیلی دانش‌آموزان دبستانی و دبیرستانی است.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۵۲
Mirrashid

گفت و گو با رتبۀ یک کشوری گروه علوم تجربی 98:

میانگین مطالعۀ هفتگی‌ام در سال دهم، یک یا یک ساعت و نیم کمتر از سال دوازدهم بود

چگونه درس خواندند؟ چقدر درس خواندند؟ مطالعۀ عمومی‌ها را از کی شروع کردند؟ هیچ وقت خسته یا ناامید نمی‌شدند؟ اصلاً چطور می‌شود که رتبۀ تک رقمی آورد؟ این سؤال‌ها و ده‌ها سؤال مشابه، که هر سال از ما سؤال می‌شود، ما را بر آن می‌دارد که با رتبه‌های برتر آزمون سراسری گفت و گویی داشته باشیم؛ به ویژه رتبه یک آزمون سراسری که توانسته است در این مسابقۀ علمی مهم و سراسری، گوی سبقت را از سایرین برُباید و بر سکوی اول بایستد. ایزدمهر احمدی‌نژاد، دارندة رتبۀ یک گروه آزمایشی علوم تجربی آزمون سراسری امسال بوده است؛ جوانی که در رقابت با بیش از 700 هزار داوطلب، مقام اول را کسب کرده است. با سپاس از همراهی ایشان با هفته‌نامۀ پیک‌سنجش، نظر شما را به این گفت و گو جلب می‌کنیم.

* آقای احمدی‌نژاد! با تشکر از حضورتان در این گفت و گو، به عنوان اولین و مهم‌ترین سؤال، از شما می‌خواهیم بپرسیم که  هر درس را چگونه مطالعه می‌کردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد :

زبان و ادبیات فارسی:

برای بخش لغات ادبیات، به واژه‌نامه کتاب‌های فارسی اکتفا کردم و به نظرم همین مقدار کافی است؛ البته واژه‌نامه‌ها را چند بار مرور کردم. برای املا، ضبط شدۀ کلمات چند املایی را داشتم. کلمات را می‌شنیدم و برای اینکه در خاطرم بماند، آنها را یادداشت می‌کردم و در نهایت تست املا کار می‌کردم. قرابت را زیاد کار کردم، اما با این وجود، اشتباهاتم بیشتر از قرابت بود؛ چون هر چقدر هم که کار کنی، نمی‌توانی مطمین باشی که در آزمون سراسری به همۀ سؤال‌های قرابت جواب می‌دهی. دستورم قوی بود؛ چون این بخش از ادبیات قاعده‌مند است و اگر قاعده را بلد باشی، می‌توانی به سؤال‌های این مبحث پاسخ دهی. برای آرایه هم باید تست زد؛ البته تست‌های آرایۀ امسال سخت نبود.

من، در کل، هفته‌ای 20 الی 25 ساعت برای ادبیات وقت می‌گذاشتم؛ چون ادبیاتم در سال دهم ضعیف بود و نیاز بود که وقت بیشتری را برای این درس بگذارم؛ در ضمن، درس ادبیات، به خاطر  تنوع زیادش، پتانسیل زیادی برای مطالعه کردن دارد.

زبان عربی:

سال دهم، قواعد عربی را از کتاب‌های نظام قدیم، که قواعد بیشتری دارند، مطالعه می‌کردم. سال‌های بعد عملاً فقط قواعد عربی را دوره می‌کردم. برای تسلط بر ترجمه نیز تست زدم. شاید حدود 7 یا 8 کتاب تست را حل کردم تا به ترجمه مسلط شوم.

فرهنگ و معارف اسلامی:

در بعضی از دروس معارف، خیلی مشکل داشتم؛ چون در آزمون‌های آزمایشی کمی شرکت می‌کردم، ابتدای سال تحصیلی کمتر سراغ این درس رفتم، اما از بهمن ماه به صورت جدی، خواندن معارف را شروع کردم. در این درس هم به نظر من کتاب‌های کمک آموزشی خیلی جزیی‌نگر است؛ در حالی که آزمون سراسری به این صورت نیست؛ اما لازم است که به کتاب درسی خیلی مسلط باشیم، و این تسلط با زیاد خواندن به دست نمی‌آید، بلکه با عمیق خواندن امکان پذیر است. من معتقد نیستم که باید واو به واو کتاب معارف را حفظ کرد؛ چون هر چقدر هم که بخوانی یادت می‌رود. خود من سال آخر چهار بار کتاب معارف را خواندم. ابتدا یک پاراگراف را می‌خواندم و چندین بار مرور می‌کردم تا بتوانم یک بار از حفظ برای خودم بگویم، و دفعات بعد چند پارگراف را با هم می‌خواندم و گاه یک قسمت را برای خودم تکرار می‌کردم.

زبان خارجی:

زبانم خوب بود و بیشتر تست می‌زدم و مطالعۀ جدی کتاب درسی را نسبتاً دیر شروع کردم. در کل، برای لغت فقط تست می‌زدم و برای گرامر ابتدا درس‌نامه را می‌خواندم و بعد تست می‌زدم. کتاب‌های کمک آموزشی زبان گاه مطالب اضافه دارند و نکته‌هایی را مطرح می‌کنند که در آزمون سراسری نمی‌آید. من برای تسلط به مباحث گرامری (به خصوص مباحثی که در آنها مشکل داشتم)، به جای مراجعه به کتاب‌های کمک آموزشی، همان نکته را در موتورهای جست و جو، به انگلیسی جست و جو می‌کردم و می‌خواندم؛ در واقع تلاش می‌کردم تا از منبع اصلی، اطلاعات دقیق را به دست بیاورم.

ریاضی:

ریاضی را دوست داشتم؛ تا جایی که هر وقت کلافه یا خسته می‌شدم، سؤال‌های رشتة ریاضی فیزیک را حل می‌کردم. ریاضی سال دوازدهم را هم تابستان منتهی به سال دوازدهم خوانده بودم و فقط یک قسمت کوچکی از آن برای طی سال دوازدهم باقی مانده بود. در کل، وقت زیادی را به این درس اختصاص نمی‌دادم.

* شما اولین مجموعه از دانش‌آموزان دوره نظام جدید بودید و کتاب‌های سال دوازدهم هم اواخر تابستان منتشر شد؛ چطور کتاب سال دوازدهم را در تابستان خواندید؟!

ایزدمهر احمدی‌نژاد: بله، درست می‌گویید. برای همین نیز در تابستان، کتاب‌های نظام قدیم و کتاب‌های کمک آموزشی را مطالعه کردم.

* بعضی از مباحث کتاب‌های درسی نظام جدید با کتاب‌های نظام قدیم تفاوت پیدا کرده است؛ با این مباحث چه کردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: همین طور است. به همین دلیل، در دروس عربی، ریاضی و فیزیک، مباحثی بیشتر از حد کتاب‌های درسی نظام جدید خواندم. در کل، چون اولین دورۀ نظام جدید بودیم، هر سال از مباحث کتاب‌های سال بعد اطلاع نداشتیم و من تابستان‌ها مجبور بودم که کتاب‌های نظام قدیم را مطالعه کنم؛ برای مثال، تابستان سال دهم، بخشی از کتاب‌های نظام قدیم سال یازدهم را مطالعه کردم؛ حتی درس‌نامه‌ها را می‌خواندم و تست‌های مرتبط با آن را می‌زدم.

* طی سال تحصیلی، از اینکه بعضی از مباحثی را که در تابستان خوانده بودید، مرتبط با کتاب‌های درسی نبود، احساس ناامیدی نمی‌کردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: وقتی به درس خواندن علاقه  داشته باشید، از خواندن مطالب درسی، نه تنها خسته نمی‌شوید، بلکه حس خوبی هم پیدا می‌کنید؛ از طرف دیگر، جز سال آخر، من هیچ وقت به قصد شرکت در آزمون سراسری درس نمی‌خواندم. من یک دانش‌آموز بودم و وظیفه‌ام درس خواندن بود، و چون معتقدم که هر کاری می‌کنم باید با بهترین کیفیت انجام دهم، در درس خواندنم نیز با همین نگاه جلو می‌رفتم. همین نگاه باعث شده بود که من سال یازدهم، بیشتر از دوازدهم درس بخوانم و میانگین مطالعۀ هفتگی‌ام در سال دهم، یک یا یک ساعت و نیم کمتر از سال دوازدهم بود.  

* پس حداقل سه سال متوسطه دوم را «بکوب» درس می‌خواندید و خسته هم نمی‌شدید؛ درست است؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: به خسته بودن خیلی اهمیت نمی‌دادم؛ برای مثال، من با خوابم مشکل داشتم و شش ساعت خوابیدن در شبانه روز برای من کم بود؛ برای همین، گاه مجبور بودم راه بروم و درس بخوانم تا خوابم نبرد؛ اما در کل، می‌توانم بگویم که به درس خواندن عادت کرده بودم و بخشی از روال زندگی من شده بود.

* آقای احمدی‌نژاد! یک سؤال برای من مطرح شده است؛ اینکه شما برای درسی مثل ادبیات، به گفتۀ خودتان هفته‌ای 20 تا 25 ساعت وقت می‌گذاشتید؛ حال آیا برای ریاضی، که هم ضریب بیشتری دارد و هم درس سختی است، وقت مشخصی را اختصاص نمی‌دادید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: واقعیت این است که رتبه‌های برتر گروه‌های آزمایشی علوم تجربی و علوم ریاضی و فنی، بیشتر در عمومی‌ها ضعف دارند. شما در درس ریاضی باید به یک عدد برسید و انجام این کار، با یاد گرفتن راه حل مساله امکان پذیر است؛ برای همین، همۀ رتبه‌های برتر، در درس‌های ریاضی و فیزیک توانمند هستند، اما در درس ادبیات هیچ وقت نمی‌توانید مطمین باشید که به جواب قطعی رسیده‌اید!

* با زیست‌شناسی چه می‌کردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: طبیعتاً مطالعة زیست‌شناسی و تسلط بر آن، بیشترین مشکل من بود؛ تا جایی که چند بار به فکرم رسید که رشته‌ام را عوض کنم؛ اما خوب باز منصرف می‌شدم. کتاب درسی ما ـ به عنوان اولین مجموعه از کتاب‌های دوره نظام جدید ـ اشتباهات زیادی داشت و من درگیر این اشتباهات بودم، اما بعد از آزمون سراسری متوجه شدم که ضرورتی برای این همه حساسیت وجود نداشت؛ چون طراحان سؤال آزمون سراسری، از بخش‌های درست کتاب سؤال طرح کرده بودند.

نحوة مطالعه‌ام نیز، برخلاف عده‌ای از داوطلبان یا مدرسان کنکور، ترکیبی نبود؛ چون در درس زیست‌شناسی، بی‌نهایت حالت ترکیب وجود دارد و بیشتر باعث گیج شدن داوطلب می‌شود. به نظر من باید مباحث را به خوبی درک کرد و ترکیب مطالب را سر جلسۀ آزمون انجام داد. برای انجام این کار، لازم است که متن کتاب را دقیق فهمید و به مباحث درسی عمق بخشید؛ نه اینکه طوطی وار آنها را حفظ نمود.

* برای رسیدن به این عمق مورد نظر، چقدر زیست‌شناسی می‌خواندید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: زیست‌شناسی، بیشترین وقت را در بین درس‌ها از من می‌گرفت. شاید نزدیک به 25 الی 30 ساعت در هفته زیست‌شناسی می‌خواندم؛ با این وجود، من هر سه کتاب زیست‌شناسی را فقط سه بار خواندم.

* برویم سراغ سایر درس‌های اختصاصی.

ایزدمهر احمدی‌نژاد: فیزیک شبیه ریاضی است؛ البته به نظر من کتاب درسی در فیزیک، مهم‌تر از ریاضی است؛ چون مباحث حفظی نیز دارد؛ اما در کل، سؤال‌ها بیشتر محاسباتی هستند. برای تسلط بر این درس، ابتدا کتاب درسی را می‌خواندم و سپس تست می‌زدم.

شیمی: در کتاب شیمی نظام قدیم، تنوع و دشواری مسایل بیشتر بود، اما کتاب‌های جدید بیشتر جنبۀ حفظی پیدا کرده‌اند؛ البته طراحان کنکور به سمت حفظی بودن سؤالات نرفته‌اند و همچنان سؤال‌ها بیشتر محاسباتی هستند. من مباحث محاسباتی را از روی کتاب‌های نظام قدیم در تابستان مطالعه کردم و در طول سال تحصیلی، بیشتر مباحث حفظی کتاب‌های درسی خودمان را کار می‌کردم. حفظیات را باید با دقت بسیار خواند و بارها مرور نمود. به نظر من، حفظیات نظام جدید، بیشتر و سخت‌تر از نظام قدیم است. من برای درس شیمی حدوداً هفته‌ای 10 الی 15 ساعت وقت می‌گذاشتم.

* بعضی از دانش‌آموزان، برای دقت نظر بیشتر خودشان، نکته‌های مهم کتاب را اصطلاحاً «های لایت» می‌کنند، شما نیز از این روش استفاده می‌کردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: نه، چون به نظر من همۀ قسمت‌های کتاب مهم است. اکثراً بچه‌ها قسمت‌هایی را «های لایت» می‌کنند که قبلاً از آن بخش‌ها سؤال طرح شده است؛ اما ممکن است که طراح، سراغ قسمت‌های جدیدی برود که تا کنون به آنها توجهی نشده است.

* سال دوازدهم، مدرسه خود را عوض کردید. فکر نمی‌کنید که عوض کردن مدرسه در سال آخر تحصیلی، کار اشتباهی است؟!

ایزدمهر احمدی‌نژاد: مدرسه‌ای که می‌رفتم جوّ رقابتی سنگینی داشت و من اهل فضای رقابتی نبودم. اینکه ببینی همکلاسی‌ات چند ساعت درس خوانده و آیا تو به اندازۀ او درس خوانده‌ای یا نه، با روحیۀ من جور در نمی‌آمد؛ حتی دوست نداشتم که به عنوان دانش‌آموز زرنگ معرفی شوم؛ برای همین، در چند آزمون آزمایشی یکی از مؤسسات که شرکت کردم، از آنها خواستم که نام مرا در لیست رتبه‌های برتر ذکر نکنند و به همین خاطر، با اینکه نفر اول شده بودم، نامی از من برده نشده بود؛ حتی جز افراد خانواده‌ام، هیچ یک از اقوامم از وضعیت درسی من با خبر نبود، و بعد از اینکه سازمان سنجش رتبه‌های برتر را اعلام کردند، آنها از وضعیت من با خبر شدند!

* چقدر به آزمون‌های آزمایشی اعتقاد دارید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: به نظر من سؤال‌های آزمون سراسری، ساده‌تر و منطقی‌تر از سؤال‌های آزمون‌های آزمایشی  است که مؤسسات مختلف برگزار می‌کنند! این مؤسسات، بدون دلیل، سؤال‌ها را سخت‌تر و طولانی‌تر می‌کنند و همین مساله عاملی می‌شود تا دانش‌آموزان برای بعضی از درس‌ها، از جمله زیست‌شناسی، تلاش بیش از حد نیاز کرده یا حتی مسیر اشتباه را طی کنند. 

* به نیایش چقدر اعتقاد دارید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: برای من، هر قدر به آزمون سراسری نزدیک‌تر می‌شدم، شدتش بیشتر می‌شد؛ چون در آرامش من خیلی نقش داشت؛ البته به این اعتقاد ندارم که فرد هیچ کاری نکند و فقط به پروردگار توکل کند؛ ولی فردی که تلاشش را می‌کند، نیایش برایش بسیار آرامش بخش است.

* فضای خانوادگی‌تان به خصوص در سال آخر چگونه بود؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: خانواده‌ام به اینکه من چه بخوانم و چقدر بخوانم، نظارت نداشتند و به نظرم کار درستی هم می‌کردند؛ یعنی والدین باید بیشتر نقش حمایتگر را داشته باشند تا اینکه صرفاً بر نحوۀ درس خواندن فرزندانشان نظارت داشته باشند.

* در سال‌های اخیر، یکی از عواملی که مانع از درس خواندن داوطلبان می‌شود، تلفن همراه است. بسیاری از جوانان، در خارج از کلاس درس، وقت زیادی را صرف تلفن همراه خود می‌کنند. شما چقدر درگیر تلفن همراه خود بودید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: موبایل داشتم، اما برای درس خواندن از آن استفاده می‌کردم؛ چون خیلی از درس‌هایی که می‌خواندم، از روی موبایل بود. کتاب‌ها را دانلود کرده بودم و از امکان جست و جوی مطالب استفاده می‌کردم؛ برای مثال، یک بار فقط قید «بعضی» را در کتاب زیست‌شناسی جست و جو می‌کردم و آنها را مرور می‌کردم.

* شب و روز قبل از آزمون سراسری چه می‌کردید؟  

ایزدمهر احمدی‌نژاد: مدتی واژه نامه‌های ادبیات را خواندم و دیگر تا شب کار خاصی نکردم. ساعت نه و نیم شب برای خواب رفتم و ساعت یازده هم خوابم برد.  

* سؤال‌های گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی یا عمومی گروه‌های آزمایشی علوم انسانی و هنر را نگاه نکردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: نه؛ چون اگر سؤال‌ها سخت بود، روحیه‌ام را از دست می‌دادم، و اگر آسان بود، با تصور اینکه سؤال‌ها آسان خواهد بود، امکان داشت که دقت نظرم سر جلسۀ آزمون سراسری کم شود.

* روز آزمون سراسری چه کردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: روز برگزاری آزمون سراسری، استرسم نسبت به شب قبل کمتر بود، و چون شب قبل از آن، کمی نگران دیر بیدار شدن و خواب ماندن بودم، چند دقیقه اول شروع آزمون سراسری هم کمی سخت گذشت، اما در کل، مشکلی پیش نیامد.

* سر جلسه آزمون سراسری وقت کم نیاوردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: در دروس عمومی، در مقایسه با آزمون‌های آزمایشی که دادم، وقت کم آوردم و نتوانستم سؤال‌ها را دوره کنم، اما در دروس اختصاصی، وقت اضافه هم آوردم و محاسباتم را یک بار دیگر مرور کردم که اتفاقاً یک خطا پیدا کردم و آن را تصحیح کردم.

 * فکر می‌کردید که رتبۀ یک آزمون سراسری شوید؟!

ایزدمهر احمدی‌نژاد: قبل از برگزاری آزمون سراسری، خیلی در این باره فکر نمی‌کردم، اما چون آزمون‌های آزمایشی را خوب می‌دادم، دور از انتظارم نبود که رتبه‌ام خوب شود؛ ولی بعد آزمون سراسری، چون تعداد غلط‌هایم، در مقایسه با آزمون‌های آزمایشی که داده بودم، بیشتر بود و به این خاطر که سطح سؤال‌ها به نسبت سال‌های گذشته ساده‌تر بود، فکر می‌کردم که شاید رتبه‌ام زیر 10 نشود.

* چه صحبتی با داوطلبان آزمون سراسری سال آینده (1399) دارید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: هیچ وقت نباید ناامید شد. در آزمون‌های آزمایشی یا آزمون‌های تستی، که مدارس برگزار می‌کنند، کمتر به فکر رتبه و تراز باشند و بیشتر روی اشتباهاتشان تمرکز کنند. ضمناً بهانه گیری نکنند و به حرف‌های پر حاشیۀ دیگران نیز توجهی نداشته باشند.

* به عنوان آخرین سؤال، برای ما و خوانندگان هفته‌نامه‌مان بگویید که چه درصدهایی را در آزمون سراسری کسب کردید؟

ایزدمهر احمدی‌نژاد: زبان و ادبیات فارسی 7/78 درصد، زبان عربی 100 درصد، فرهنگ و معارف اسلامی 7/94 درصد، زبان خارجی 84 درصد، زمین‌شناسی 4/89 درصد، ریاضی 100 درصد، زیست‌شناسی 7/94 درصد، فیزیک 100 درصد و شیمی 100 درصد.

 

 

 

به نظر من سؤال‌های آزمون سراسری، ساده‌تر و منطقی‌تر از سؤال‌های آزمون‌های آزمایشی  است که مؤسسات مختلف برگزار می‌کنند! این مؤسسات، بدون دلیل، سؤال‌ها را سخت‌تر و طولانی‌تر می‌کنند و همین مساله عاملی می‌شود تا دانش‌آموزان برای بعضی از درس‌ها، از جمله زیست‌شناسی، تلاش بیش از حد نیاز کرده یا حتی مسیر اشتباه را طی کنند. 

 

نحوه مطالعه‌ام در زیست‌شناسی، ترکیبی نبود؛ چون در درس زیست‌شناسی، بی‌نهایت حالت ترکیب وجود دارد و بیشتر باعث گیج شدن داوطلب می‌شود. به نظر من باید مباحث را به خوبی درک کرد و ترکیب مطالب را سر جلسۀ آزمون انجام داد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۵۱
Mirrashid

سخنی با پشت کنکوری‌ها:

بیایید واقع‌بین باشید!

به گفتۀ دکتر حسین توکلی، مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور، امسال از مجموع 823 هزار و 289 داوطلب مجاز به انتخاب رشته، 456 هزار و 856 داوطلب در گروه‌های آزمایشی علوم ریاضی و فنی، علوم تجربی، علوم انسانی، هنر و زبان‌های خارجی در رشته‌های با آزمون، اقدام به انتخاب رشته کردند؛ به عبارت دیگر، بیش از 45 درصد از داوطلبان مجاز به انتخاب رشته آزمون سراسری، در این دسته از رشته‌های دانشگاهی، انتخاب رشته نکردند. اگر نیمی از این داوطلبان هم تصمیم گرفته باشند که در آزمون سراسری سال آینده شرکت کنند، باز هم با رقم قابل توجهی رو‌برو خواهیم شد؛ داوطلبانی که باید نحوۀ مطالعه‌شان و حتی نگاهشان به کنکور و چگونه درس خواندن برای این آزمون علمی را تغییر دهند تا بتوانند در آزمون سراسری آینده، به نتیجه‌ای مطابق میل خود دست یابند. شاید یکی از بزرگترین موانعی که این روزها داوطلبان پشت کنکوری با آن روبرو هستند، حس قربانی بودن است؛ اینکه عده‌ای تصور می‌کنند مدرسه، معلم‌ها، والدین یا سازمان سنجش آموزش کشور، در عدم موفقیت آنها نقش اصلی را داشته‌اند، و اینکه آنها رتبـۀ مورد نظرشان را نیاورده‌اند، نتیجۀ ظلم دیگران به آنهاست!

این دسته از جوانان ساعت‌ها و روزها می‌نشینند و غصه می‌خورند و در هر فرصت، به آشنا و غریبه یادآوری می‌کنند که مظلوم واقع شده‌اند و به قول معروف «نسل سوخته» هستند؛ اما آیا نقش «قربانی» را بازی کردن، هیچ مشکلی را حل خواهد کرد؟! آیا نتیجۀ این بازی خطرناک، عدم مسؤولیت‌پذیری و کم کاری و افتادن در دور باطل شکست و ناکارآمدی نخواهد بود؟!

در این مقاله می‌خواهیم در ابتدا ویژگی‌های یک قربانی را بیان کنیم و در آخر، راهکار بیرون آمدن از این بازی خطرناک را ارایه دهیم.

عدم مسؤولیت‌پذیری

افراد قربانی، زیر بار اشتباهات خود نمی‌روند و همیشه انگشت اتهام را به سمت دیگران می‌گیرند؛ برای مثال، داوطلبی که امسال سرکلاس به دقت درس‌ها را گوش نداده و برنامه‌ریزی دقیق و منظمی نداشته یا دروس پایۀ خود را در سال دهم و یازدهم به خوبی فرانگرفته، اکنون که رتبۀ مورد نظر خود را نیاورده است، از آزمون سراسری گله می‌کند و آن را روش نادرستی در انتخاب دانشجو می‌داند یا معتقد است که نظام آموزش و پرورش، نظام نادرستی است، معلم‌ها خوب درس نداده‌اند، خانواده در سال برگزاری آزمون سراسری، رعایت آنها را نکرده است و خلاصه دیگران  هستند که در این عدم موفقیت وی مقصرند و او یا سهمی در این زمینه نداشته یا سهمش آن قدر کوچک بوده که می‌شود از آن چشم پوشی کرد!

این افراد به زبان نمی‌آورند که من قربانی هستم، بلکه مرتبش نشانه‌هایی ارسال می‌کنند که به صورت غیرمستقیم، قربانی بودنشان را در این قضیه نشان می‌دهد.

زندگی راکد و خسته کننده

معمولا ً قربانی‌ها در زندگی‌شان پیشرفت نمی‌کنند؛ چون مدام حس می‌کنند که ناتوانند؛ در نتیجه، زندگی‌شان راکد می‌ماند. اگر از آنها بپرسی که چرا خود را ناتوان می‌بینید، یک لیست بلند بالا نشانتان می‌دهند که چرا گیر کرده‌اند. مشکل اساسی که وجود دارد این است که یک قربانی، معمولاً به شما نمی‌گوید که برای موفقیت در زندگی‌اش، چه برنامه‌ای دارد.

مقایسۀ خود با دیگران

فرد قربانی، همیشه درگیر مقایسه خود با دیگران است و در این میان، خود را بدبخت، ناتوان و ناکارآمد، و طرف مقابل را خوش شانس، توانمند و موفق می‌داند. حقیقت این است که همه ما در مقایسه با دیگران ممکن است که کمبودهایی داشته باشیم و در واقع  هیچ کس از همه نظر کامل نیست، اما مقایسه کردن خود با دیگران، هیچ دردی را درمان نمی‌کند؛ به خصوص که فرد قربانی در این مقایسه، همۀ شرایط و عوامل را در نظر نمی‌گیرد و به یک مقایسۀ ظاهری و سطحی بسنده می‌کند.

نقد منفی و کینه‌ورزی

قربانی نیاز دارد تا دیگران را پایین بیاورد و در آنها اشکال پیدا کند. او با انجام این کار، حس زودگذری از برتر بودن پیدا می‌کند. وی همچنین دوست دارد که به نارضایتی‌های قدیمی چنگ بزند. او از این ابزار مانند اسلحه استفاده می‌کند و آن را برای هر کسی که سعی کند وی را مسؤولیت‌پذیر کند، استفاده می‌کند؛ برای مثال، کافی است که یک بار خطایی از کسی ببیند، این خطا را بزرگ می‌کند و همیشه برای اشتباه پیش آمده، به طرف مقابل سرکوفت می‌زند و حتی او را عامل  بروز مشکلاتی می‌داند که هیچ ربطی به فرد مورد نظر ندارد.

احساس ناتوانی

احساس عدم امنیت، یکی از بزرگترین مشکلات فرد قربانی است. او  همیشه نگران اتفاقی است که هنوز پیش نیامده و در ذهن خود با داستان سرایی از اتفاقی که معلوم نیست بیفتد، یک هیولا می‌سازد و بعد با ترس و  وحشت از اوهام خود، دست از فعالیت می‌کشد و فقط از اوضاع گله و شکایت می‌کند. چنین فردی دایم به دنبال این است که از آخرین شایعات با خبر شود و به یاری ذهن نگران و پریشان خود، به آن پر و بال بدهد و بعد همان شایعه را عامل عدم موفقیت خود در گذشته، حال و آینده بداند.

عدم قاطعیت

یک قربانی باور ندارد که می‌تواند زندگی‌اش را کنترل کند؛ بنابراین، با تاکید روی اینکه به چه چیزی نیاز دارد، می‌خواهد یا  استحقاقش را دارد، دچار مشکل می‌شود. زندگی افراد قربانی، معمولاً الگویی تکراری از تسلیم و انفعال است و چنین الگویی برای اعتماد به نفس و پیشرفت‌های شخصی، بسیار مضر است، و چون فرد قربانی  موفق به شکستن این الگو نمی‌شود، اضطراب و افسردگی‌اش بیشتر می‌‌شود.  

چه باید کرد؟

اگر متوجه شدید که شما نیز چنین ویژگی‌هایی دارید، پس هرچه زودتر به فکر تغییر و تحول در نگرش و نحوۀ زندگی خود باشید. قبل از هر چیز توجه داشته باشید که هر شرایط، موقعیت و مناسبت در زندگی، می‌تواند یک فرصت رشد باشد. شاید در باره اتفاقی که افتاده است، دیگران هم نقشی داشته باشند، اما همیشه می‌توان از خود پرسید که من در زمینۀ مشکل پیش آمده چه کرده‌ام و  آیا می‌توانستم در بهبود وضعیت نقشی داشته باشم. پرسیدن این سؤال‌ها، نشان دهندۀ مسؤولیت‌پذیری، بلوغ و همکاری یک فرد است؛ به علاوه، انجام این کار کمک می‌کند که در آینده از مواجه شدن با شرایط مشابه، اجتناب کنید.  

خوب است که فهرستی از اهداف کوچک و دست یافتنی خود درست کنید و آرام آرام به سمت اهداف زندگی‌تان پیش بروید. مطمین باشید که «برنامه‌ریزی کردن» راه رسیدن به موفقیت است. یک سررسید تهیه کنید و هر شب برنامه فردای خود را در آن بنویسید. برای مطالعۀ دروسی که می‌توانید در برنامه هفتگی‌تان داشته باشید، از بهانه آوردن و گفتن اینکه کارهای غیر مترقبه نمی‌گذارند که شما مطابق برنامۀ‌تان پیش بروید، بپرهیزید. واقعیت این است که این بهانه‌ها فقط برای شانه خالی کردن از برنامه‌ریزی و تعهد داشتن است!

پیشنهاد می‌کنیم که هر روز صبح با این شعار روز خود را آغاز کنید: «برنامه‌ریزی می‌کنم کارهایم را، کار می‌کنم برنامه‌هایم را.»

سخن آخر

گرفتار نشدن در دام ترحم به خود، قانونی طلایی برای سلامت ذهن است. با این حقیقت کنار بیایید که زندگی (چه زندگی خودتان و چه زندگی دیگران) بی‌عیب و نقص نیست. اگر می‌توانید کاری در راستای کاستن از مشکلات فعلی زندگی‌تان انجام دهید (که در بیشتر مواقع می‌توانید) این کار را بکنید، و اگر به راستی شرایط از دست شما خارج است، بهتر است که با این وضعیت کنار بیایید. شکایت کردن از زندگی، تلف کردن وقت است، و ترحم به خود، از دو جهت ضد بهره‌وری است: اول اینکه شما برای غلبه بر غم و نارضایتی خود، کاری نمی‌کنید، و دوم اینکه شما بدبختی اضافی ناشی از خودویرانگری را هم به غم‌های قبلی‌تان می‌افزایید.

هر وقت فکر کردید که یک موقعیت یا فرد خاصی دارد زندگی‌تان را تباه می‌کند، مطمین باشید که خودتان هستید که دارید زندگی‌تان را تباه می‌کنید؛ زیرا احساس یک قربانی را داشتن، فاجعه‌بارترین شیوۀ گذران زندگی است.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۴۸
Mirrashid

چگونه یاد بگیریم؟

«یادگیری» عبارت است از آثاری که محیط از طریق حواس (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) بر ذهن انسان برجا می‌گذارد. این آثار به صورت تغییراتی کم و بیش دایمی در «رفتار بالقوه» یادگیرنده به وجود می‌آید. بدیهی است که آثار عوامل موقتی و زودگذر، مانند خستگی، دارو، عوامل انگیزشی و تغییرات ناشی از رشد (پختگی) یا بلوغ، یادگیری محسوب نمی‌شود؛ ضمن آنکه یادگیری، فقط آن چیزی نیست که به صورت تغییرات رفتاری (عملکرد) تجلی می‌کند، بلکه آن چیزی است که جزیی از یادگیرنده می‌شود. در کتاب‌های روان‌شناسی، یادگیری به صورت «ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار بالقوه یادگیرنده، مشروط به آنکه این تغییر بر اثر  اخذ تجربه رخ دهد» تعریف می‌شود.

با توجه به توضیح مختصری که در مورد یادگیری گفته شد، اینک عوامل مؤثر بر یادگیری را بیان می‌کنیم:

1ـ آمادگی: شاگرد باید از لحاظ رشد جسمی، عاطفی، عقلی و ... به اندازة کافی رشد کرده باشد تا بتواند به خوبی یاد بگیرد، و یادگیری، زمانی برایش مثمر ثمر خواهد بود که از هر نظر، آمادگی لازم را داشته باشد. آمادگی یک فرد در زمینه‌های مختلف، متفاوت است؛ بدین معنا که فرد ممکن است که از لحاظ عقلی آماده باشد، ولی از نظر عاطفی، فاقد احساس مطبوع نسبت به امر مورد نظر باشد؛ مثلاً ترس از معلم، احساس عدم امنیت، دلهره، اضطراب و ... امر یادگیری را در زمینه مورد نظر مختل می‌کند.

2ـ حضور ذهن: این مساله، نقش مهمی در فرایند یادگیری ایفا می‌کند. وقتی مطلبی (از طریق محرکی مانند نور یا صوت) با چشم دیده یا با گوش شنیده می‌شود، چنانچه به آن مطلب بر اساس ادراک  انتخابی، دقت کافی مبذول شود، با نظم منطقی وارد حافظه دراز مدت می‌گردد و تکرار ذهنی هم برای تثبیت آن مطلب انجام می‌گیرد؛ در این صورت، بازیابی آن مطلب، بسیار آسان و سهل خواهد بود.

عواملی که می‌توانند در تحریک حضور ذهن مؤثر باشند، عبارتند از:

الف) آ‌گاهی از هدف یادگیری: اصولاً هدف، انگیزه ایجاد می‌کند، و وقتی که فراگیرنده از هدف یادگیری مطلب یا پیام آ‌موزشی مطلع بوده و آن هدف، مناسب با علایق، استعدادها و امکانات اجرایی او باشد، در احضار و بازیابی مطالب موجود در حافظه دراز مدت، دچار اشکال نخواهد شد.

ب) انگیزش: انگیزش، به مثابه نیروی محرکه‌ای است که فراگیرنده را در جهت رسیدن به هدفش، به فعالیت وا می‌دارد. یادگیری نیازمند انگیزش است و هرچه انگیزش بیشتر باشد، فراگیرنده در راه رسیدن به هدف خود، تلاش بیشتری خواهد کرد.

ج) توجه به مطالبی که باید یاد گرفته شود: هر چند ایجاد انگیزش، لازمة هر آموزشی است، ولی به تنهایی کافی نیست؛ زیرا باید با سعی و کوشش فراگیرنده برای جذب اطلاعات نیز همراه باشد. عده‌ای از متخصصان امر آموزش، بی‌توجهی و بی‌دقتی را مهم‌ترین دلیل یاد نگرفتن مطلوب (مطالبی که باید یاد گرفته شود) می‌دانند.

3ـ انگیزش: انگیزش به معنی جنبش و حرکت است و به آن در روان‌شناسی اصطلاحاً «دینامیک رفتار» می‌گویند. اصطلاح دینامیک رفتار نیز از علم فیزیک اخذ شده است و منظور از آن، نیرویی است که باعث ایجاد حرکت در اجسام می‌شود. دلیل کاربرد این اصطلاح، یعنی دینامیک یا انگیزش رفتار، آن است که این انگیزش نیز باعث ایجاد حرکت موجودات زنده می‌شود.

روان‌شناسان تربیتی، انگیزش را فن به کار بردن عواملی می‌دانند که رغبت و علاقه فراگیران را به فعالیت معینی برمی‌انگیزاند. در مسایل تربیتی و آموزشی، انگیزش، هم به عنوان هدف و هم به عنوان وسیله، مطرح شده است. انگیزش، وقتی به عنوان هدف مطرح می‌شود که منظور ما از ایجاد آن، علاقه‌مند کردن فراگیران به مواد درسی باشد، و طرح آن به عنوان وسیله، زماننآی است که از آن به منزلة پیش‌نیاز یادگیری استفاده شود. «لوین» روان‌شناس آلمانی در جمله‌ای می‌گوید: «انگیزش، عالی‌ترین شاهراه یادگیری است»؛ یعنی انگیزش، شرط ضروری هر نوع یادگیری است؛ ضمن آنکه مهم‌ترین عامل توجیه کنندة پیشرفت درسی فراگیرانی که از نظر استعداد یادگیری مطالب، یکسان بوده، اما پیشرفت تحصیلی متفاوتی داشته‌اند، میزان انگیزش آنان نسبت به آن درس بوده است.

4ـ تجارب گذشته: آمادگی شاگرد در حد وسیعی، یا تحت تاثیر آموخته‌ها و تجارب و آموخته‌های گذشته وی قرار دارد و یا اینکه بعداً از این آموخته‌ها تاثیر خواهد پذیرفت. آزوبل، در این مورد گفته است: «اگر قرار بود تمام مطالب روان‌شناسی پرورشی را تنها در یک اصل خلاصه کنم، آن اصل این بود: تنها عامل مهمی که بر یادگیری بیشترین تاثیر را دارد، آموخته‌های قبلی یادگیرنده است.» بنا به تعبیر آزوبل، یادگیری قبلی یادگیرنده، احتمالاً مهم‌ترین عامل تعیین توفیق یا شکست او در یادگیری است. ضمناً یادگیرنده، اگر پیش‌نیازهای لازم را برای مجموعه‌ای از هدف‌های آموزشی بداند، آماده خواهد بود که آموزش معنی‌دار را نیز دریافت کند.

5 ـ شرایط و محیط یادگیری: محیط ممکن است مانند: نور، هوا، تجهیزات و امکانات آموزشی، فیزیکی باشد، و طبیعی است که هرچه امکانات آموزشآی برای یک فرد بیشتر فراهم شود، یادگیری، بهتر صورت می‌گیرد. محیط ممکن است مانند: رابطه بین معلم با شاگرد، رابطه والدین با یکدیگر و نگرش والدین و مربیان و ...، که هر یک می‌توانند در میزان یادگیری یادگیرندگان مؤثر باشند، عاطفی باشد. به هر حال، امکانات محیط آموزشی، وضع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خانواده، انگیزش والدین و مربیان نسبت به تحصیل و ... می‌توانند بر کیفیت و کمیت یادگیری مؤثر باشند.

6ـ روش تدریس معلم: اگر معلم به نظریه‌ها و اصول یادگیری آشنا نباشد و تدریس را تنها وسیله‌ای برای انتقال واقعیت‌های علمی بداند و تجارب یادگیری را منحصر به نشستن در کلاس، گوش دادن و حفظ کردن مطالب شنیده شده یا نوشته شده در کتاب تصور کند، مسلم است که در تقویت کنجکاوی و پرورش استعدادها و تفکر علمی شاگردان، موفقیت چندانی به دست نخواهد آورد.

7 ـ رابطة کل و جزء: طرفداران مکتب «گشتالت» عقیده دارند که کل، اجزاء را در یک طرح و زمینه قرار می‌دهد و ارتباط آنها را با یکدیگر روشن می‌سازد. در یادگیری به شیوة گشتالت، «ادراک»، «بینش» و «حل مساله»، اساس کار است و با به کارگیری آن، کوشش می‌شود که با توجه به کل مساله و پی بردن به اجزا و کسب بینش، مساله مورد نظر حل شود.

امروزه آزمایش‌های متعدد، نشان داده است که اگر به فرد، یک اصل یا مطلبی را آن‌چنان بیاموزند که بتواند آن را عملاً بسازد یا ایجاد کند، یادگیری او سریع‌تر و مؤثرتر انجام می‌شود تا اینکه آن را به صورت مجموعه‌ای از مطالب بی‌ارتباط و مستقل از یکدیگر، به وی بیاموزند. برخی از روان‌شناسان نیز معتقدند که روش جزء هم دارای ارزش‌هایی است. در روش جزء، آثار کار زودتر نمایان می‌شود و این همان انگیزش است، و کاری که به انجام می‌رسد، موجب بروز احساس بهتری در زمینة به یاد سپردن در شخص می‌شود. افراد همواره نمی‌توانند تمام بندهای یک شعر را به صورت یک واحد یاد بگیرند، اما همین افراد می‌توانند کل یک شعر را به واحدهای کوچکتری بخش کنند و به خاطر بسپارند و آن‌گاه این واحدها را با یکدیگر ترکیب کنند.

«کارل آی.هاولند» این دو روش را به این ترتیب خلاصه می‌کند: با استفاده از روش جزء، یادگیرنده احساس می‌کند که زودتر موفق می‌شود. در اینجا اجزاء به هدف‌های فرعی‌ای تبدیل می‌شوند که شخص را به سمت هدف اصلی هدایت می‌کنند، و رضایتی که از رسیدن به هدف‌های فرعی حاصل می‌شود، به این امر کمک می‌کند. به کار گیری روش کل، به زمان و تلاش بیشتری نیاز دارد، و چون آثار آن به زودی ظاهر نمی‌شود، موجب تضعیف روحیة شخص می‌گردد؛ اما یادگیرنده با تجربه می‌داند که اگر چه نتایج کار با تاخیر پدیدار می‌شود، ولی در دراز مدت ثابت می‌شود که روش کل مؤثرتر از روش جزء است.

8 ـ تمرین و تکرار: تمرین و تکرار مؤثر، باید شرایط و ویژگی خاصی داشته باشد؛ از جمله باید منظم و مرتب بوده و طول دوره‌های آن مناسب باشد، و در شرایط واقعی و طبیعی انجام پذیرد. یک مطلب وقتی در حافظه می‌ماند که بارها مرور و تکرار شود؛ بنابراین، سعی کنید که هر مطلب فراگرفته شده را به کار گیرید؛ چون هیچ چیز نمی‌تواند جای تمرین عملی را بگیرد؛ اما باید در نظر داشت که تمرین نباید بیش از حد، طولانی و خسته کننده باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۴۶
Mirrashid

سال تحصیلی جدید و درک فرصت‌ها

با فرارسیدن ماه مهر، پاییز آغاز شد و وارد فصل سوم سال می‌شویم. با فرا رسیدن پاییز و آمدن مهرماه و نواخته شدن زنگ مدارس و شروع کلاس‌های دانشگاه‌ها، رسماً سال تحصیلی جدید آغاز می‌شود و نسیم حرکت نوید بخش میلیون‌ها دانش‌آموز و دانشجوی ایرانی در مقاطع مختلف تحصیلی و دانشگاهی برای کسب دانش و فضیلت همراه با بالندگی و پویندگی وزیدن می‌گیرد.

آغاز سال تحصیلی جدید از منظر فردی و اجتماعی، در بردارنده فرصت‌ها و تهدیدهای قابل توجهی است؛ فرصت از این لحاظ که به هر روی، شروع دوره‌ای جدید و گام نهادن در مسیر پیشرفت علمی از سوی دانش‌آموزان و دانشجویان را نوید می‌دهد، و تهدید از آن جهت که اگر برای این پتانسیل با ارزش، که در وجود میلیون‌ها دانش‌آموز و دانشجو جریان دارد، تدبیری اندیشیده نشود و برنامه‌ریزی دقیقی برای هدایت این استعدادهای عظیم و شگرف، که سرمایه‌های با ارزش این مردمند، صورت نگیرد، عملاً پیشرفت قابل توجهی در عرصه‌های علم و فناوری و سایر حوزه‌هایی که با دانش‌اندوزی و علم‌آموزی مرتبطند، حاصل نخواهد شد.

در این میان، می‌توان دانش‌آموزان یا دانشجویان را از یک منظر به دو دسته تقسیم کرد: گروهی که از یک مقطع تحصیلی به یک مقطع تحصیلی دیگر وارد می‌شوند، و گروهی که دانش‌آموخته آخرین مقطع تحصیلی مدارس (دوره متوسطه) هستند و پس از موفقیت در آزمون سراسری یا سایر آزمون‌های مشابه، تازه از یک نهاد آموزشی به یک نهاد آموزشی دیگر نقل مکان کرده و در حال آشنایی با تفاوت‌ها و شباهت‌های میان این دو نهاد مهم و اثر‌گذار در زندگی شخصی و اجتماعی هر فرد هستند.

هر یک از گروه‌های پیشگفته، در مواجه شدن با مقطع جدید یا نهاد آموزشی تازه، با تغییراتی روبرو می‌شوند که در جای خود برای آنها این تفاوت‌ها و شباهت‌ها جالب توجه خواهد بود؛ اما نکته مهم‌تر، که پرداختن به آن در این مجال لازم به نظر می‌رسد، حفظ روحیه ترقی و تعالی برای جهش به سمت مقاطع تحصیلی و دانشگاهی بالاتر است که الزاماً در نتیجه حرکت و شور آفرینی پیوسته و ممتد از سوی دانش‌آموزان یا دانشجویان حاصل می‌شود؛ به دیگر سخن، ورود به یک مقطع تحصیلی دیگر در نهاد آموزشی مدرسه یا دانشگاه یا وارد شدن از مدرسه به دانشگاه یا ارتقاء سال تحصیلی، به خودی خود ارزشمند و ارزش‌‌آفرین نیست؛ بلکه آن چیزی ارزشمند و ارزش‌آفرین است که بتواند اولاً دایمی و هدفمند باشد، و ثانیاً در یک مسیر مستقیم، ما را به سمت پیشرفت، ترقی و تعالی بعدی به صورت تدریجی رهنمون گردد؛ در غیر این صورت، ادامه تحصیل در هر یک از مقاطع تحصیلی مدرسه یا دانشگاه، اگر هدف ارزشمندی را با خود به همراه نداشته و تنها از روی «عادت» یا خواسته دیگران، به ویژه پدر و مادر، یا عقب نماندن از زمانه باشد، نه تنها از هدفمندی تهی بوده و کم ارزش خواهد بود، بلکه جز اتلاف عمر و سرمایه دانش‌آموز یا دانشجو و جامعه، هیچ حاصلی را در بر نخواهد داشت؛ ضمن آنکه موجب به هدر رفتن سرمایه‌های عظیم مادی و معنوی کشور نیز خواهد شد.

این بحث را در این ستون، با آرزوی اندیشه بیشتر و فراگیر‌تر تمام دانش‌اندوزان، اعم از دانش‌آموزان و دانشجویان، در مورد اهداف خود، به پایان می‌بریم که نقل (به مضمون) است که یکی از معصومان (ع) فرمودند: خداوند رحمت کند کسی را که بیندیشد از کجا آمده است، در کجا هست و به کجا خواهد رفت.

موفق باشید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۴۴
Mirrashid